قصه زينب بنت اسحاق
عقاد میگويد : اگر قصه زينب دختر اسحاق كه بسياری از مورخين نقل
كردهاند راست باشد ، بر موجبات اختلاف بين حسين ( ع ) و يزيد يك علت
ديگر هم افزوده شده
عقاد میگويد ( ص 49 ) : " كان بنو هاشم يعملون فی الرئاسة الدينية ،
و بنوعبدشمس يعملون فی التجارش أو الرئاسة السياسية و هما ما هما فی
الجاهلية من الربا و المماكسة و الغبن و التطفيف و التزييف ، فلا عجب
أن يختلفا هذا الاختلاف بين أخلاق الصراحة و أخلاق المساومة ، و بين وسائل
الايمان و وسائل الحيلة علی النجاح ( 1 ) ( مقصود اختلاف تربيت اين دو
اسره است " . بعد میگويد : رياست دينی بنی هاشم نظير متولیگری كهان بی
عقيده نبود . بلكه خود آنها بيش از هر كسی به احترام كعبه و به خدا
ايمان داشتند . قصه قصد ذبح عبدالمطلب فرزند خود را اول دليل بر اين
مطلب است .
بعد میگويد : همين اخلاق عالی هاشمی بعد از ظهور نبوت به نحو كاملتری
در اعقاب ظهور كرد به طوری كه آل علی ( ع ) تا
قرنها بعد كه انسان مطالعه میكند ، میبيند افرادی را كه گويا علی كوچكی
هستند ( ذرية بعضها من بعض ) . اباعبدالله هم در عاشورا از « حجور
طابت و طهرت » نام برد . قصه علی اكبر و خواندن اباعبدالله اين آيه را
) و آنگاه قصه يحيی بن عمر علوی را به عنوان نمونه ذكر میكند